http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg 10202 3 تابستان 1385 - عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تابستان 1385 - عشق


خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
10202

:: بازدید امروز ::
3

:: موضوعات وبلاگ ::

:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ ::

تابستان 1385 - عشق

:: دوستان من ::







:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ ::

:: مطالب بایگانی شده ::

تابستان 1385

85/5/24 :: 1:0 صبح


سرو سیه چشم من ای نازنین برده ای از من دل و هم عقل و دین یاد دو چشم یاد دو ابروی تو کار من است گر نپسندی تو این من که درآن دام تو افتاده ام سر به بر وسینه ات خواهم همین یک نظری تا به تو انداخته ام دور شده آنگه ز من ایمان و دین ناصحم ار عشق شود از من بری عشق توکم کرده از عقلم چنین


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/24 :: 1:0 صبح


 ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت که از چشمان جادویت خدایت جان سپرد آخر نمی دانی و می دانم که می دانم نمی دانی که دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم کا شعرم در هوایت جان سپرد آخر (فریاد)


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/23 :: 10:33 عصر


ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن

ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن

ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن

ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه

ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خودکارت تموم بشه

ضدحال یعنی با دوست دخترت بری کافی شاپ دخترخالتو ببینی

ضدحال یعنی تاکسی سوار شی وسط راه بنزین تموم کنه

 

ضدحال یعنی دفترچه تلفنتو گم کنی

ضد حال یعنی اونیکه خیلی دوستش داری وقتی میای رو نت اون بره


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/23 :: 1:0 صبح


قلب زن پرتگاهی است که عمق آن را نمیتوان حدس زد.

 

 

زن ها جنگ را شروع می کنند و مردها آن را ادامه می دهند.

 

 

لبخند زن در دو موقع آسمانی و فرشته مانند است : یکی اینکه برای اولین بار با لبخند به معشوقش می گوید دوستت دارم و دیگر آن وقت که برای اولین بار به کودک نوزادش لبخند می زند.

 

 

دو زن هرگز با هم دوستی و محبت نمی ورزند مگر به خاطر توطعه بر علیه زن سوم.

 

 

در آغاز هر کار مهم پای زن وجود دارد.

 

 

زن زشت در دنیا وجود ندارد , فقط برخی از زنان هستند که نمی توانند خود را زیبا جلوه دهند.

 

 

زن زیبا ترین و با ارزش ترین تحفه آسمانی است.

 

 

بهتر است برده شیطان باشی تا غلام زن.

 

 

زن تنها حریفی است که پس از شکست مطالبه خسارت و غرامت می کند.

 


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/22 :: 6:0 صبح


هرگز به کسی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری.. هرگز به کسی محبت نکن وقتی قصد شکستن قلبش را داری.. هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری!!!

اگر بگریم گویند عاشق است اگر بخندم گویند دیوانه است پس می گریم و می خندم که بگویند یک عاشق دیوانه است تقدیم به آن کس که عاشق و دیوانه ام کرد!!!

کسی خیلی دوستت دارد و هر کاری کردی بد دید ... و دیدش بجای خوب به بدی کشیده شد ... فقط برایش دلیل قانع کننده نیار برایش عشقت رو بیار تا با عشقت به یقیین برسه!!!

دوست داشتن زیادی ... حسودی میاره .... حسودی زیادی مشکل بوجود میاره ... مشکلات زیادی امراض زیاد تری بوجود میآورد پس سعی کن هرکی رو به اندازه دوست داشته باشی نه بیشتر!!!

بخواهید ؛ به شما داده خواهد شد ! بجویید ؛ پیدا خواهید کرد ! بکوبید ؛ در به رویتان باز خواهد شد ! چون هر که ، هرچه بخواهد به دست خواهد آورد!!!

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شاید هیچ وقت ،هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد!!!

اگه خودتو تویه یه اتاق تنگو تاریک پیدا کردی اگه از درو دیوا اتاق خون میچکید اگه بوم بوم صدا میداد ... نترس تو قلب منی!!!

دنیا را بد ساخته اند......... کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد. کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است . زندگی یعنی این!!!

 


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/22 :: 6:0 صبح


 

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

گاو ما ما می کرد

و همه با هم فریاد می زدند

حسنک کجایی

شب شده بود

اما حسنک به خانه نیامده بود

.حسنک مدت های زیادی است

که به خانه نمی آید

.او به شهر رفته و در آنجا

شلوار جین و تی شرت های

تنگ به تن می کند

.او هر روز صبح به جای

غذا دادن به حیوانات

جلوی آینه به موهای

خود ژل می زند.

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست

چون او به موهای خود گلت می زند.

دیروز که حسنک با کبری چت می کرد

.کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است

.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند

و دیگر با او چت نکند

چون او با پتروس چت می کرد

.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود

و چت می کرد

.پتروس دید که سد سوراخ شده

اما انگشت او درد می کرد

چون زیاد چت کرده بود

.او نمی دانست که سد تا چند

لحظه ی دیگر می شکند

.پتروس در حال چت کردن غرق شد.

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت

با قطار به آن سرزمین برود

اما کوه روی ریل ریزش کرده بود

.ریزعلی دید که کوه ریزش کرده

اما حوصله نداشت

.ریزعلی سردش بود

و دلش نمی خواست لباسش را در آورد

.ریزعلی چراغ قوه داشت

اما حوصله درد سر نداشت

.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد

.کبری و مسافران قطار مردند.

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت

.خانه مثل همیشه سوت و کور بود

.الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی

مهمان ناخوانده ندارد

او حتی مهمان خوانده هم ندارد

.او حوصله ی مهمان ندارد

.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید

چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت

.اما او از چوپان دروغگو گله ندارد

چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد

به همین دلیل است که دیکر در کتاب های

دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/22 :: 1:0 صبح


دو دیوانه با هم گفتگو می‌کردند. اولی: اگر گفتی فرق کلاغ چیه؟ دومی: خوب معلومه! این بالش از اون بالش مساوی‌تره!!!

 

رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!!!

یه رشتی زنش قهر میکنه بچه اشم با خودش میبره رشتی میگه خودت برو ولی بچه مردم را کجا میبری!!!

 یه روز یه پیره مرده به زنش میگه جیگرت رو بخورم پیره زنه میگه تو که دندان نداری!!!

یه قزو ینی زنگ خونشو پائین در میزنه بغلش مینویسه نامرده هرکی با پادربزنه!!!

یه روزی یه مار با جوجه تیغی ازدواج می کنه بچشون سیم خاردار می شه!!!

ترکه گربش گم می شه تو روزنامه آگهی می ده پیش پیش!!!

بسیجی موبایلشو می زا ره رو پیغام گیر می گه لطفا پس از شنیدن دعا ی کمیل پیغام خود را بگذا رید!!!

اولین حشره مسلمان که بود؟ حاج زنبور عسل!!!

یه روز یکی میره بهشت زیر پای مادرها له میشه!!!

یه لره سرشو از پنجره’اتوبوس دراورده بیرون راننده بهش میگه:هی ان سرتو بیار تو همه مسافرا برمیگردن عقب بهش نگاه میکنن لره با عصبانیت سرشو داد میزنه ومیگه:شیه تاحالا ان ندیدین!!!

یه روزی یه طوطیه با یه موتوری تصادف میکنه بی هوش میشه
موتوری اونو تو قفسش میزاره وقتی طوطیه از تو کما درمیاد
میله هارو میگیره میگه پس وای کشتمش!!!

یه روز یکی ادعاش میشه چندسالی چین بوده
بهش میگن راست میگی:
اسم یکی از خیابونای چین و بگو ببینیم؟
میگه خیابان شهید برسلی!!!

اولی :داری کجا میری دومی:دارم میرم خرید اولی :پس چرا با عموت میری دومی:چون رو شیشه فروشگاه نوشته بود خرید برای عموم آزاد است!!!

یه روز یه مردی قوز داره وقتی میمیره اعلامیه اش نمی چسبه روی دیوار!!!

یه روزیک کرد رو می خوان عذاب بدهند شلوار لی تنش می کنند!!!

بچه گربه به مامانش میگه:بابام کیه مامانش میگه نمیدونم..........................سرم تو سطل آشغال بود!!!

یه روز ملا نصر الدین مادرشو میبره بفروشه یکی بهش میگه اخه کی مادرشو میفروشه میگه یه قیمتی میگم که کسی نتونه بخره!!!

ابراز علاقه:
تو در قلب من جا داری تو در رگ من جا داری رفتم دکتر گفت انگل داری!!!

یه روز یه مردی از حال میره از پذیرایی بر میگرده!!!

یه روز بهشتیها میبینند صدای دست وشادی از جهنم میاید همه با تعجب میروند سراغ جهنمی ها تا ببینند چه خبر است ؟ انها دست میزدند ومیگفتند پرونده ها گم شده ... پرونده ها گم شده!!!

خرسها با یه ظرف عسل خر میشن... اسبها با چند حبه قند... طوطی با تخمه... سگ با استخوان ...مرد با زن زیبا ...زنا با یکم تعریف ... راستی برات موز خریدم!!!

یه روز دوتابسیجی باهم ازدواج می کننذ ماه عسل می رن جبهه!!!

یه روز یه رشتیه به بچش می گه بگو بابا بچش می گه اضغر دوباره می گه بگو بابا بچش می گه اکبر دوباره می گه بگو بابا بچش میگه احمد!!!

به اخونده میگن در چه صورت بازی ورق مجاز میشه
اخوند:باسه شرط زیر:
1)اسم شاه ولایت فقیه بشه
2)بی بی چادر سر کنه
3)سربازها عضو بسیج بشن!!!

یه روز یه ترکه از جهنم میره بهشت میگه یک لیوان آب خنک بدین بهشتیها میگن بهت نمیدیم بعد ترکه میگه شب که میای آبه جوش بگیری حالت می گیرم!!!

یه روز به ترکه میگن آیا در ماه کسی زندگی میکنه یا نه؟ میگه آره مگه نمیبینی شبا چراغاشون روشنه!!!

یه روز یه جوجه تو تخم بوده . میچسه خفه میشه!!!

میدونی چرا تشک رو بعد از دوختن با چوب می زنن ؟؟.
خوب معلومه برای اینکه در آینده هر چی دید صداش درنیاد!!!

یه روز رشتیه با زنش توخیابون میرفته یه نفر به زنش متلک میگه زنش ناراحت میشه بمرده میگه چقدر بی غیرتی .رشتیهبه مرده میگه چرا به زنم متلک گفتی حالا بیا ماچش کن از دلش در بیار!!!

از یک رشتی سوال میکند از چه لب دوست داری جواب میده لب دریا!!!

یارو داشته شیر می خورده یک دفعه میمیره
میبینند که گاو نشسته روش!!!

یه روزیه ترکه داشته زنشو کتک میزده همسایه که رشتی بوده میگه: چرازنتومیزنی ؟میگه :انارخورده پوستشوهم زیرتخته.
فرداش ترکه میبینه رشتیه داره کتک کاری می کنه میگه:توچرازنتو میزنی؟ رشتییه میگه:پدرسوخته هواپیماخورده خلبان پدرسگش لخت مادرزاد زیرتخته!!!

یه روزبه یه نفر میگن برادرت موبایل گرفته میگه یعنی از ایدز هم بدتره؟!!!

می دونی رشتی ها به چراغ خواب چی میگن ؟؟؟؟میگن شاهد ماجرا!!!

یه روز یکی از انسانهای اولیه میره قزوین وقتی که میرفته با خودش میگفته باکومبا موقع برگشتن از قزوین میگفته نکن بابا نکن بابا!!!

یه روزمرده عصبانی میشه به شکمش میگه آخه چقدرمن کار کنم توبخوری ؟ شکمش جواب میده :
می خوای من کارکنم تو بخور!!!

یه روز یکی تو تاکسی به یکی دیگه گیر میده که اقا شما ژاپنی هستید اون اقا هم میگه نه چند بار می پرسه و جواب نه میشنوه از ماشین پیاده میشه و در تاکسی رو نبسته باز می پرسه اقا شماژاپنی هستید اقا هم عصبانی میشه میگه اره اون اقا هم میگه پس چرا چشمات اون جوری نیست!!!

قورباقه ای با طوطی ازدواج می کنند اسم بچه شان را می زارند قوطی!!!

پدر و پسری مغازه ای داشتند , خونه ی آنها آتیش می گیرد , پدر در آتیش می سوزد , پسر مغازه را تعطیل می کند و می نویسد به علت پدرسوختگی تعطیل است!!!

یه روزازیه نفر می پرسند اگه گفتی قزوینی ها شب جمعه چی خیرات می کنند می گه نمی دونم طرف میگه خوب معلومه چی توز حلقه ای!!!

یه روزی یه ترکه داشته می رفته ناگهان می افته توی چاه 20 متری مردم می بینن میان کمک و داد می زنن زنده ای ترکه میگه اره یه طناب بندازین بیام بالا مردم نیز همین کارو می کنند و می گن طناب را ببند به کمرت ما میکشیمت بالا وقتی طناب را میارن بالا می بیننترکه مرده بعد می بینند ترکه طناب را به دور گردنش بسته بود!!!

میدونین فیلمایی که در مورد جام جهانی ساختن چیاس؟

1)چند میگیری برینی؟با بازی علی دایی در نقش جنازه

2).پت و مت با بازی افتخاری رحمان رضایی و میرزاپور

3)تام و جری با بازی فیگو و کعبی
4)داستان زندگی نوح با بازی افتخاری علی دایی!!!

یه روز یه نفر میره دکتر میگه آقای دکتر من مشکلم اینه که هیشکی منو تحویل نمیگیره دکتر میگه نفر بعد لطفا!!!

یه بچه تو قزوین گم میشه
پلیس اعلام میکنه:از یابنده کودک تقاضا میشود امشب که هیچ فردا شب بچرو بیاره ما پس فردا بدیم به خونوادش!!!

یه کرده میره جهنم فردا می بینن هیچکی تو جهنم نیست میپزسن چی شده میفهمن که کرده همه رو قاچاقی برده بهشت!!!

ترکه با دو نفر دیگه سوار تاکسی بوده ... بعد از مدتی یکی پیاده میشه و درو محکم میبنده ... راننده میگه : الاغ بی شعور ... یه کمی جلوتر یه نفر دیگه پیاده میشه و باز در و محکم میبنده و بازم راننده میگه : الاغ بی شعور ... خلاصه نوبت به ترکه میرسه و ترکه هم با دقت در و آهسته میبنده میبینه راننده داره نگاش میکنه به راننده میگه : چیه ... الاغ باشعور ندیدی!!!

میدونی قزوینی ها به برادرزن چی میگن؟؟ میگن اشانتیون!!!

 یک آبشار رژیم میگیره میشه قطره!!!

یه عنکبوته اِکس می خوره , فرش می بافه!!!

 یک روز یک مردی به زنش میگه قسم بخور که منوبه خاطر پولام دوست نداری......می گه10000تومان بده تابهت بگم !!!

یک روز یک سوسکه می خواد ادای شهید فهمیده را درآورد , به خودش سیگارت می بنده میره زیر دنپایی!!!

پیام پلیس های قزوین :بستن کمر بند شلوار ضامن سلامتی شماست!!!

یه فارسه ساعت میخره بلد نبود بخونه یکی مپرسه ساعت چند
میگه بدو بدو دیرت شده!!!

رشتی هائ تک پدر از سربازی معافند!!!

ترکه یک اره برقی بهش میدن میگن1000 درخت رو قطع کن.996 تا رو قطع میکنه خسته میشه میشینه.میگن خوب روشن کن این 4 تا رو هم قطع کن بعد استراحت کن میگه: مگه این روشن هم میشه!!!

یک روز یک ازرائیل میاد خونه ی قزوینیه میگه شناسنامت رو بده می خوام باتلش کنم . قزوینی : زیره فرش جرات داری برش دار!!!

یه روز بسیجی به دوست دخترش زنگ می زنه میگه فردا سر باباتو به پیچون بریم نماز جمعه!!!

 یه روز یک زرافه ونهنگ با هم عروسی می کنند و اسم بچشونو میزارند زرنگ!!!

یه روز یه رشتی میره خواستگاری پدر عروس میپرسه شما خونه داری
میگه والا دوستام گفتن زنش از تو خونش از ما!!!

اصفهانیه تو مسابقات رالی شرکت میکنه بین راه مسافر میزنه!!!

زن: بسه دیگه مرد، بیار بیرون! مرد: نه، هنوز نچسبیده! زن: ول کن، زخم شد! مرد: اهه، بزار کارمو بکنم! زن: خجالت بکش، یه ربه که دست کردی تو دماغت!!!


یه روز یه مورچه میره که خون بده آزمایشگاه با سرنگ
می خواد که خون بگیره مورچه میگه که من سرنگ مورنگ حالیم نیست به من شلنگ وصل کنید!!!

یه قزوینی عروسی میکنه تو کارت عروسیش مینویسه آوردن اطفال الزامی است!!!

یه روزیه لره داخل صندق صدقه سنگ مینداخته بهش میگن
چرا سنگ میندازی میگه میخوام به فلسطینیا کمک کنم!!!

یه دختره برای بسیجیه چشمک می فرستدبسیجیه جاخالی میده می گه یا زهرا!!!

 

به رشتی میگن یک خاطره ی شیرین بگو میگه رفتم خونه دیدم زنم با یک مردروی تخت هستن رفتم
پریدمرو تخت بعد تخت شکست بعد هر سه تا صبح خندیدیم!!!

یه روز به یه ترکه میگن دودوتا میگه هاااااااان
میگن دودوتا میگه اهان!!!

یه روز یه رشتی میره سربازی وقتی بر می گرده باباش بهش میگه نبودی برات زن گرفتیم اینم بچته!!!

شهرداری اعلام کرد به مناسبت روز زن تونل رسالت را افتتاح کردیم و به مناسبت روز مرد برج میلاد را افتتاح می کنیم!!!

یک روز یک فیله وگنجیشکه می خاستن باهم دعواکنند گنجیشکه ادعاش می شده که توی این دعوابرنده می شه بعدکه دعوا شروع می شه فیل بایک ضربه ی خرطوم گنجشک رو نقش زمین می کنه فیله می گه:دیدی زورمن ازتوبیشتره!گنجیشکه که همه ی پرهاش ریخته بوده می گه:اقافیله تازه کجاش رودیدی من تازه کتم رودراوردم!!!

یه رشتیه به دوستش میگه یه جایی سراغ دارم اگه بریم شام میدن تریاک میدن بکشیم مشروب میدن بخوریم کلی هم حال میدن حموم مجانی داره و آخر سر هم 5000 تومن پول میدن دوستش میگه کجا ؟ رشتیه میگه من خودم نرفتم زنم رفته!!!

یک روز یک فیل میره سینما میبینه جانیست.
مورچه دلش میسوزه میگه بیا بشین روی پای من!!!

یه روز یه لامپ میسوزه بهش پماد سوختگی می زنند!!!

اگر روزی از کنار گنجشکی رد شدی ودیدی نپرید فکر نکن دوستت داره تو رو آدم حساب نکرده!!!

یه مدت مردم به روحانیت پشت میکنن،‌ قزوینیا همه میرن روحانی میشن!!!

به یکی میگن سزارین چیه؟
میگه یعنی بچه بشرط چاقو!!!

یه روز یه لره میره آزمایشگاه آزمایش خون بده .پرستاره هر کاری میکنه نمی تونه از سره انگشت لره خون بگیره بعد پرستاره شروع میکنه به مالش سر انگشته لره در همین حین لره میگه ببخشید خانم پرستار شما آزمایش ادرار نمی گیرید!!!

معلمه به شاگردش میگه تو امسال چطوری می خوای قبول شی نه درس می خونی نه میای باغ ........؟!!!

به لره میگن یه معما بگو،‌ میگه: اون چیه که درازه،‌ زرده، موزه!!!

لره می افته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. لره هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه: جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم!!!

یارو یک سکه میندازه هوا، شیر میاد، فرار میکنه!!!

یارو میره راه پیمایی ، می بینه شلوغه ، بر می گرده!!!

تاحالا فکر کردین چرا رنگ ماشین آتیش نشونی همیشه قرمزه؟
جواب : آخه همیشه 20 متر شیلنگ تو کونشه!!!

شباهت شرت و ماه چیه؟
هر دوشون شبا درمیان!!!

لره میخ میره تو دستش ، درمیاره میبینه خون اومد ، می ذاره سر جاش!!!

دختر رشتیه تو خیابون میرفته یه هو یه پسره محکم بغلش میکنه دختره میگه ببین تا هزار میشمارم اگه ولم نکنی جیغ میزنم!!!

پرتقاله خودشو می زده به در و دیوار ، می گن : چرا اینطوری می کنی ؟
می گه : می خوام خونی شم!!!

رشتیه زنشو میفرسته تهران، زنه که برمیگرده حامله بوده، بعد از زایمان اسم بچه رو میزارن: هدیه تهرانی!!!

یارو سوار هواپیما میشه، میشینه کنار دست یک پیرمرده. خلاصه سر صحبت باز میشه و این دوتا نسبتاٌ با هم رفیق میشن. وسطای راه، یک مهمون دار میاد از پیرمرده میپرسه، پدر شما شکلات میل دارید؟ پیرمرده میگه: نه خیلی ممنون، من بواسیر دارم. مهمون داره از یارو میپرسه: شما چی؟ یارو میاد تریپ رفاقت بگذاره، میگه: نه مرسی. این رفیقمون بواسیر داره، باهم میخوریم!!!

دو تا لر میرن سوراخ لایة اوزن رو بدوزن، خودشون میمونن اونور!!!

یارو میره خواستگاری، مادر- پدر دختره بهش جواب رد میدن، میگن دختر ما داره درس میخونه. یارو میگه: ایشکال نداره، من میرم دو ساعت دیگه برمیگردم!!!

یارو میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! یارو هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!!!

(( واس اونایی که نقطه چین می بینن))
مژده زن بامشاد حامله شده بوده ، میان به بامشاد خبر می دن که مبارکه داری پدر می شی و اینا
!!بامشاد می گه : ای اردل نامرد!!!

بچه با باباش تو خیابون میرفته میبینه یه گنجشک افتاده و لنگاش تو هواست. میپرسه :بابا این چرا اینجوری شده؟ باباهه میگه هیچی عزیزم داره میره پیش خدا! فرداش پسره باباشو تو خیابون میبینه داد میزنه بابا....بابا....بدو بیا مامان میخواد بره پیش خدا یه مرده افتاده روش نمی ذاره بره!!!

به یارو می گن : پیامبر کی به رسالت رسید ؟ می گه : نمی دونم من سیدخندان پیاده شدم!!!

یه روز رشتیه فیلم مبتذل آورده بود ببینه وقتی بازش میکنه میبینه ااا زنه شم توش بازی کرده
!!!!
تا آخرش نگاه میکنه بعد که فیلم تموم شد میبنده میگه: آخی همش فیلم بود!!!

میگه به یارو میگن میزاری بچت بره دانشگاه؟؟
میگه اگه بد آموزی نداشته باشه عیب نداره!!!

یارو میخواسته تو مصرف آب صرفه جویی کنه میره زنه حامله میگیره!!!

به رشتیه میگن زنت خیلی نجیبه میگه : عجیب!!!

به رشتیه میگن شرت زنت چه رنگیه؟؟؟ میگه حمییییییییییییییییییییییییید!!!

میگن علی دایی قهرمان وسطی دنیا شده چون طی بازی نگذاشته توپ به دست و پاش بخوره!!!

رشتیه میره قزوین، قزوینیا دنبالش میکنن که ترتیبشو بدن. رشتیه از این کوچه به اون کوچه فرار میکنه تا میرسه به یه بن بست. با خودش میگه حالا چه گهی بخورم؟! که یه دفعه یاد سریال امام علی میفته، میگه: ها! منم مثل عمر و عاص لخت میشم و نجات پیدا میکنم. سریع لخت میشه و قزوینیا هم که همینو میخواستن میگیرن ترتیبش رو میدن! رشتیه با بدبختی بلند میشه با آه و ناله میگه: آی! پدر سوخته این صدا و سیما اونقدر سانسور می کنه که آدم نمی فهمه!!!

به ترکه میگن: یک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه . میگه: دانشگاه آزاد اسلامی!!!

غضنفر میره استخر شیرجه میزنه توی چهار متری، میاد بالا و میگه: عجب نفسی داشته کاشی کارش!!!

غضنفر زنگ می زنه رادیو می گه الو آقا اونجا رادیو است؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه آقا الان صدای من داره پخش می شه؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه: یعنی الان صدای من توی نونایی هم داره پخش می شه؟ مجری عصبانی می شه میگه آره دیگه حرفتو بزن. غضنفر می گه الو اکبر نون نخر مامانت خریده!!!

 سال 2200 پسره از مامانش میپرسه مامان من چه جوری به دنیا اومدم. مامانش جواب میده از اینترنت دانلودت کردیم!!!

یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!

دعای مرد مجرد: اللهم ارزقنا حوریة نجیبة تکدانة و لو کم توقعة و والدینها رو به موتا و جهیزة کاملة و کدبانوا فی المور المنزل و تسلیما الخشمنا و خدمتنا!!!

اصفهانیه به بچش می گه برو 2تا نون از همسایه بگیر بچه می ره می یاد می گه نداد .اصفهانیه می گه : عجب همسایه خسیسیه برو از یخچال خودمون بیار!!!

ترکه میره خواستگاری بیلیت به دوختره میده بابای دختره شاکی میشه میگه این چه کاری بود کردی احمق. ترکه میگه بیشور ارائه بیلیت نشانه ی شخصیت شماست!!!

یه عده آخوند را داشتن میبردن بهشت یه و یه پراید که یه پیر مرده رانندش بود و ماشینش  پر از حیوونای جور وا جور بود تخت گاز از بهشت میان بیرون یکی از آخوندها میپرسه اینا دیگه چی بودن. میگن حضرت نوح بود کشتی شو فروخته پراید خریده!!!


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/21 :: 3:0 صبح


خدایا...!

 

به هر که  دوست میداری  بیاموز که

عشق  از  زندگی  کردن  بهتر  است

 

به هرکه دوست ترمی داری بچشان که

دوست داشتن  از  عشق  برتر  است


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

85/5/21 :: 3:0 صبح


خود باختن در مقابل معشوق , معشوقی که سزاوار عشق باشد.

 

عشق مرگ نیست , زندگی است.

                      عشق سخت نیست , ساده است.

 

 عشق یعنی ماندن و ساختن در هر شرایطی.

 

 عشق اولین پناهگاه کودکی و آخرین پناهگاه آدم است.

 

عشق یعنی گر گرفتن در آتش یک نگاه.

 

خط حایل میان دل عاشق و معشوق که از مو هم نازک تر است.


نویسنده : سید علی رضا
http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/crystalvirus68/Thumb_24166.jpg :جستجو
نظرات شما ()

نوشته های دیگران ( )

<      1   2      
emami_far_2004